جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
« اِنَّ اللهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِأَنّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الله فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ.1 »
سپاس خدای را که حیاتمان را سعادت و مرگ ما را شهادت قرار داده است.خدا را شکر میکنم که توانستم وارد جبهه شوم تا بتوانم دوشادوش دیگر رزمندگان اسلام به رزم با کافران مشغول شوم.
خدایا، پروردگارا من بندهای هستم گناهکار که گناهانم از روی نادانی بوده است و من نمیتوانم طاقت دوری تورا و دوری پیامبرانت را داشته باشم. خدایا پروردگارا من در پیش شهدا و پیامبران و أئمّهی اطهار سربهزیر هستم و نمیتوانم از گناهانم فرار کنم. خدایا خودت به بزرگواریت عفوم کن.
و امّا وصیّت من به مردمی که عاشق حسین(ع) هستند و برای حسین و یارانش گریه میکنند و میگویند ای کاش ما هم در زمان امام حسین(ع) بودیم و ندای « هل من ناصرینصرنی » حسین(ع) را پاسخ میدادیم: ای کسانی که ای کاش، ای کاش میگویید وقت و زمان آن فرا رسیده است، امام حسین(ع) حق بود و یزید باطل و در جنگ ما هم امام و اسلام حق است و صدام، دشمن اسلام و باطل، پس ای کاش خود را در اینجا اثبات نمایید و به جنگ بیایید و اسلام را یاری نمایید و اگر در جبهه نمیتوانید لااقل منّت بر انقلاب اسلامی نگذارید و برای اسلام و قرآن و آنهایی که در پشت جبهه زمزمه میکنند صلح، صلح، بر دهان آنان بزنید و آنهایی که نق میزنند، نه هیچ شهید دادند و نه برای انقلاب اسلامی کاری کردند سر آخر هم میگویند جنگ چیست؟ تمام جوانان ما از بین رفتند همینها که اینگونه حرف میزنند، در ماه محرم میآیند حسین، حسین، میگویند و برای امام حسین(ع) گریه میکنند.
بنده به شما مردم میگویم. آنهایی که نق میزنند اسلام را قبول ندارند و یا اسلام را فقط زبانی دوست دارند. نمازی که میخوانند ریایی است. بنده اعلام میکنم اینان که این حرفها را میزنند از دشمن خارجی به ما بیشتر ضربه میزنند، وصیّت من به آنهایی که این حرفها را میزنند این است که شما که نه شهید دادهاید نه برای پیشبرد اسلام کار کردهاید پس چرا کار شکنی میکنید؟ والسّلام
1- سورهی توبه – آیهی
شهید شعبانعلی گرائیلی
فرزند قربان در سال 1348 در
روستای شیخگلی از
توابع قائمشهر
دیده به جهان گشود. در اوان کودکی
از وجود با برکت مادر
محروم
گردید. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی
را با مشکلات فراوان در روستای
محلّ تولّد به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل در یکی از مدارس قائمشهر
ثبتنام نمود.
او برای مخارج تحصیل خود باید کار میکرد و با کارگری مخارج خود را تأمین مینمود. این ایّام مصادف با ایّام نوجوانی و جوانی شهید بزرگوار بود تنور جنگ تحمیلی بسیار ملتهب بود بهطوریکه جمعی از دوستان و همکلاسیهای شهید با عشق و علاقه به جبهه رفته و به شهادت رسیده بودند. شهید عزیز ما در آن برههی حساس به جبههی حق علیه ظلمت اعزام شد و در چند عملیّات بهعنوان امدادگر انجام وظیفه مینمود. ولی سرانجام در عملیّات غرور آفرین والفجر 8 در مرحله دوم در شهر فاو عراق پشت کارخانه نمک در تاریخ 23/12/1364 به درجه رفیع شهادت نایل آمد و بقایای پیکر مطهّر او بعد از چندین سال با تشییع پرشکوه امّت حزبالله در گلستان شهدای علّامه طبرسی به خاک سپرده شد.